در دامان طبیعت سرسبز روستای کته میان از توابع شهرستان پاسارگاد در هشتم فروردین ماه سال 1346 در خانواده ای زحمتکش و مذهبی پا به عرصه وجود نهاد.
دوران تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش و مقطع راهنمایی را همزمان با حرکت توفنده مردم علیه حکومت ستمشاهی بود در مدرسه راهنمایی ابوذر در سعادت شهر ادامه داد.در جریان انقلاب با آنکه 11 ساله بود،در تظاهرات و قیام مردم علیه رژیم ستمگر پهلوی شرکت می نمود که یکبار بازداشت شد ولی بخاطر سن کمش او را آزاد کردند .بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از سن 15 سالگی به منظور رشد و تعالی باورهای زلال دینی اش وارد حوزه علمیه آقا بابا خان در شیراز شد.در دوران طلبگی در روزهای پنجشنبه و جمعه به روستا می آمد و در تشکیل کلاسهای قرآن و دعای کمیل و امور تبلیغی و مسائل دینی کوشا بود.در فاصله سالهای 1361 تا 1365 چهار مرحله در جبهه در عملیاتهای مختلف حضور فعال داشت در سال 1365 در سن 19 سالگی بنا به سنت حسنه رسول اکرم (ص) ازدواج کرد.در تاریخ 25/10/1365 برای خداحافظی و وداع با خانواده از شیراز به سرپنیران آمد و در هفتم بهمن ماه 1365 در منطقه شلمچه و در عملیات کربلای 5 تیر خصم بر پیشانی اش اصابت کرد و بدلیل حجم آتش دشمن مدت 29 روز پیکر مطهرش در زیر آتش دشمن ماند و سرانجام در تاریخ 06/12/1365 با پیشروی رزمندگان اسلام ، توسط گروه تفحص شناسایی و به زادگاهش روستای سرپنیران تشییع و در جوار امامزاده سلطان سید حمید از نوادگان امام علی (ع) آرام گرفت.
خاطره ای به نقل از همسر شهید:
آخرین باری که برای خداحافظی نزد من آمد حالش دگرگون بود گویی روحش در حال پرواز بود هرقدر اصرار کردم به جبهه نرود و بماند تا ازدواج کنیم راضی نشد به من گفت روح من در جبهه است تنها جسمم اینجاست.کمتر از چهل روز دیگر باز می گردم اما نمیدانستم منظورش بازگشت پیکر بی جانش بود.
خاطره ای از برادر شهید حجت اله اسدی :
شهید قربانعلی در روستای گمبکان به کودکان و نوجوانان آموزش قرآن می داد.در پایان هر دوره به نفرات برتر جایزه می داد،یادم هست من همیشه جزء نفرات اول بودم انتظار داشتم جایزه بگیرم اما بر خلاف انتظار آنروز به من جایزه نداد وقتی ناراحتی مرا دید گفت این جوایز را سازمان تبلیغات اسلامی تهیه کرده است و من از نوارهای شخصی خودم یک نوار سرود به تو می دهم چون تو یک جلسه غیبت کردی شاید جایزه دادن به تو از اموال سازمان تبلیغات اسلامی صحیح نباشد.
فرازی از وصیت نامه شهید:
اکنون که روانه جبهه نبرد حق علیه باطل می باشم اقتدا به حسین (ع) سالار شهیدان می نمایم و در ذهن خود می گویم : الهی راضی هستم به رضای تو و تسلیم هستم به اوامرت خدایا هر چند گنهکار و روسیاهم ولی باز امید به عفو تو دارم و می دانم که عفو تو بزرگ تر از هر چیز دیگری است دست رحمتی بر سرم بکش.ای پدر و مادر عزیزم از روزی که مرا به حوزه علمیه فرستادید،برایم یک شناسنامه دیگر گرفته اید و آن سرباز امام زمان (عج) بوده است.مرا ببخشید که نتوانستم برای شما فرزند خوبی باشم از شما حلالیت می طلبم.ای خواهرانم از شما انتظار دارم که مانند زینب (س) پیام رسان خون برادرتان باشید.در ازدواج به مال و منال شخص نگاه نکنید به تقوا و سواد و اخلاق آن نگاه کنید از برادرانم می خواهم که تقوا و پاکی را نصب العین خود قرار دهید و درس بخوانید و محکم و استوار به تحصیل ادامه دهید و در آینده برای مردم این کشور خدمت کنید.
به همسرم ،همسفر زندگیم:
من خیلی به شما علاقه داشتم و دارم و تحمل دوری شما را ندارم ، اما بدان :
رشته ای بر گردنم افکنده دوست می کشد هر جا که خاطر خواه اوست
چون اسلام در خطر است و مقلد حضرت امام خمینی هستم ، سخت ترین دوری ها را بخاطر اسلام تحمل می کنم و از خداوند می خواهم اگر شهید شدم بعد از من زندگی خوش و با سعادتی داشته باشی.
والسلام
طلبه توفیق یافته قربانعلی اسدی