در چهارم فروردین ماه 1340 متولد شد.تحصیلاتش را تا چهارم دبیرستان در رشته اقتصاد اجتماعی در دبیرستان 22 بهمن سعادت شهر ادامه داد.

با تشکیل حکومت اسلامی و آغاز دفاع مقدس ، تحصیلات را در سال چهارم دبیرستان رها کرد و بعنوان بسیجی به جبهه رفت.پس از بازگشت در تاریخ 01/05/1360 ازدواج نمود که ثمره این پیوند 3 فرزند پسر و دو دختر بود.وی در سال 1361 به سپاه پاسداران پیوست و بعنوان پاسدار رسمی در جبهه ها در چندین عملیات حضور داشت . تا اینکه در 21 بهمن ماه سال 1364 در عملیات والفجر 8 در منطقه فاو مورد حمله شیمیایی با گاز خردل قرار گرفت و تا مرز شهادت پیش رفت.به دلیل مسمومیت شدید برای مداوا به آلمان منتقل گردید. پس از گذشت 40 روز به اصرار خودش درمان را نیمه تمام رها کرد و به وطن اسلامی بازگشت.سالها در کنار خانواده با تحمل درد فراوان زندگی کرد و هرگز از مجروحیت خویش شکوه ننمود .در کسوت جانبازی چندین سال در سپاه پاسداران قادرآباد ، ارسنجان ، سعادت شهر و مرودشت خدمت کرد.در سال 1373 به فرماندهی سپاه پاسداران سعادت شهر منصوب گردید و پس از گذشت چندین سال به علت پیشروی مجروحیت از سمت خود استعفا نمود و در سپاه پاسداران مرودشت در واحد بازرسی به ادامه خدمت مشغول گردید.سرانجام در 21 بهمن سال 1382 مصادف با 18 ذی الحجه عید غدیر خم پس از گذشت 18 سال تحمل درد و مشقت فراوان بر اثر ایست قلبی و تنفس دعوت حق را لبیک گفت و به لقاء الله پیوست.و پیکر پاک و مطهرش در گلستانی از اشک بر روی دستان مردم تشییع و در گلزار شهدای علی آباد کمین آرام گرفت.

 

خاطره ای به نقل از همرزم شهید:

 

زمان شهادت ایشان ، سه مرتبه عدد 18 را تکرار کرد . روز شهادت ایشان مصادف با 18 ذی الحجه بود . در 21 بهمن ماه 1364 مجروح گردید و در تاریخ 21 بهمن ماه سال 1382 پس از 18 سال در همان ساعت شهد شیرین شهادت را نوشید.در سوم بهمن ماه سال 1382 وصیت نامه ای برای افراد خانواده نوشتند که تا 21 بهمن ماه دقیقا 18 روز به طول انجامید.

 

فرازی از مناجات و وصیت نامه شهید :

 

خداوندا ما قافله به جا مانده از کاروان شهدا را به مرحمت خویش ببخش و از گناهانمان چشم بپوشان و ما را از سربازان آقا امام زمان (عج) قرار بده و در صف محشر با آقا اباعبدالله الحسین (ع) و ائمه اطهار و معصومین و شهدای اسلام محشور بفرما و مقام معظم رهبری را در سایه رحمتت به الطاف الهی ات سلامت بدار.پروردگارا تو خود آگاهی که این بنده حقیر هیچ گاه از کرده خود پشیمان نیستم.حتی اگر تمام امراض و دردها بر جسم من غالب گردد ، اگر چه این درد نهفته در سینه من 18 سال همراه و ندیم من بوده ، ولی تو را شکر می کنم که برای پاسداری از کشور و میهنم بوده است.مهربانا بازماندگان را همانگونه که تاکنون به تو سپرده ام ، تا به قیام قیامت به تو خواهم سپرد و از تو می خواهم آنان را از محبان ائمه و معصومین قرار دهی و قرآن را با گوشت و پوست و خونشان عجین سازی و آنان را از برپا دارندگان نماز قرار دهی .

در پایان از همسرم ، همسفر زندگیم ، او که سالهای سختی را در کنار من تاب آورد ، مرحم دردهایم بود ،رنج و غم مرا تحمل کرد و خم به ابرو نیاورد،حلالیت می طلبم و از شما می خواهم صبر و استقامت داشته باشید و در تربیت فرزندانم کوشا باشید .از فرزندانم که شور و نشاطشان مایه شادیم و صفای وجودشان تکیه گاه احساسم و خوشبختی و سعادتشان نهایت آرزویم است ، می خواهم که هرگز در برابر شیطان سر تعظیم فرود نیاورند و نمازشان را در وقت بجا آورند ، قرآن بخوانند و مادرشان را احترام کنند که خیر و سلامتی انان در رضایت مادرشان است.