در سال 1341 سعادت شهر شاهد میلاد سرو قامتی سبز از سلاله سادات نور بود.نام مبارکش را سید محمود گذاشتند.آن روز ها در کنار مسجد جامع در قلعه قدیم ، با بوی اسفند تولدش را جشن می گرفتند.

نوبهار کودکی را در زادگاه خود گذراند.دوران ابتدایی را تا کلاس چهارم ادامه داد اما بعلت مشکلات مالی خانواده از ادامه تحصیل بازماند.دستانش زود با کار و مشقت های زندگی آشنا شد و همواره در تحمل بار زندگی با پدر همراه بود.در ماه مبارک رمضان شاگرد نانوایی بود.با زبان روزه در گرمای تابستان در کنار تنور سوزان می ایستاد و نان طبخ می کرد و دستمزدش را به مادرش می داد تا خرج خانواده کند.

در بحبوحه انقلاب ، با عزمی استوار به دریای خروشان انقلاب پیوست و در سال 1360 به خدمت مقدس سربازی اعزام شد.ابتدا در پایگاه نیروی هوایی مهرآباد جنوبی خدمت را شروع و بعد از آن به پادگان هوابرد دزفول منتقل شد و در پایان خدمت سربازی به پایگاه هوایی شیراز منتقل شد.

در سال 1365 بصورت داوطلب بسیجی به جبهه غرب منطقه عملیاتی حاج عمران اعزام شد و با تجربیاتی که در زمان سربازی در مناطق جنگی جنوب کسب کرده بود در بخش تدارکات مشغول خدمت رسانی به رزمندگان اسلام شد.چند روزی به مرخصی آمد.هنگام بازگشت مقداری تنقلات و آذوقه در ساکش گذاشت گفتند : مگر در جبهه به شما غذا نمی دهند گفت : آری خداحافظی کرد و رفت بعد ها از طریق دوستانش شنیدیم که غذا را برای خانواده روستایی کرد برده بود تا آنان گرسنه نمانند.سرانجام در شهریورماه سال 1365 مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفت و پیکر پاک و مطهرش بنا به وصیت شهید در دارالرحمه سعادت شهر در جوار قبر برادرش به خاک سپرده شد.

فرازی از وصیت نامه شهید :

هدفم از رفتن به جبهه اینست که دینم را به اسلام و ملت و مملکتم ادا نمایم و بتوانم در این راه مقدس قدمی برداشته باشم.از پدر و مادر و دیگر اعضای خانواده و تمامی همشهریان حلالیت می طلبم و طی مدتی که با آنها زندگی کردم ، اگر بدی از من دیده اند به خوبی خود مرا ببخشند و اگر افتخار شهادت نصیبم شد مر ا در دارالرحمه سعادت شهر در جوار قبر برادرم سید محمد احمدی به خاک بسپارید.

23/04/1365

منبع : کتاب از فرش تا عرش به همت جناب آقای حجت اله قلی پور